۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «العباس» ثبت شده است

علقمه

بسم الله الرحمن الرحیم


العباس

کنار تو بین این تیر و نیزه ها

نشستم و گم کردم راه خیمه ها

بیا دم آخر با من نفس بکش

نفس بریدم با تو بین گریه ها

به روی دستم دست و پا نزن وای وای وای

تن تو مونده روی دست من وای وای وای

غریب و تنها

 تنها بین قتلگاه تو

 مثل مادرم گریه میکنم

کنار دریا 

دریای خونین چشم تو 

جای خواهرم گریه میکنم

برای فردا 

فردای بی تو به گریه ی اهل این حرم گریه میکنم

شکسته سر تو دل شکسته من وای وای وای 

تن تو مونده روی دست من وای وای وای

تو تا ابد ماه تابنده ی منی 

تو آخرین یار و رزمنده ی منی


داغ علقمه می کشد مرا قبل از قتلگاه تو

۱۴ مهر ۹۳ ، ۲۰:۲۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سید علی حیدری

علمدار

بسم الله الرحمن الرحیم

علی العباس واویلا حسین تنهاست واویلا

برا اون که مرد مرداس

حرمش همیشه دریاس

علمش همیشه بالاس

یا مولا یا مولا یا عباس


تو خونه ی کرمتم ابالفضل ابالفضل

دیوونه ی حرمتم ابالفضل ابالفضل

۲۵ اسفند ۹۱ ، ۱۷:۰۸ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
سید علی حیدری

از پای چپ تا دل شکسته 2

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد شروع شد : علی العباس واویلا حسین تنهاس واویلا

دلم گرفته شدید . از هذه دنیا دنیه خسته شدم

دلم ب یکی گیره

درسخون شدم

ب خاطرش ! ( چ غلطا )

۲۵ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۵۶ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
سید علی حیدری

از پای چپ تا دل شکسته


بسم الله الرحمن الرحیم

اون لحظه : اباالفضل العبّاس وقتى که آب را برداشت، تا چشمش به آب افتاد، «فذکر عطش الحسین»؛ به یاد لبهاى تشنه امام حسین، شاید به یاد فریادهاى العطش دختران و کودکان، شاید به یاد گریه عطشناک على‌اصغر افتاد و دلش نیامد که آب را بنوشد. آب را روى آب ریخت و بیرون آمد. 

فَذَکَرَ عَطَشَ الحسین وَ رمی الماء

 

۲۵ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۵۱ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
سید علی حیدری