بسم الله الرحمن الرحیم
العباس
کنار تو بین این تیر و نیزه ها
نشستم و گم کردم راه خیمه ها
بیا دم آخر با من نفس بکش
نفس بریدم با تو بین گریه ها
به روی دستم دست و پا نزن وای وای وای
تن تو مونده روی دست من وای وای وای
غریب و تنها
تنها بین قتلگاه تو
مثل مادرم گریه میکنم
کنار دریا
دریای خونین چشم تو
جای خواهرم گریه میکنم
برای فردا
فردای بی تو به گریه ی اهل این حرم گریه میکنم
شکسته سر تو دل شکسته من وای وای وای
تن تو مونده روی دست من وای وای وای
تو تا ابد ماه تابنده ی منی
تو آخرین یار و رزمنده ی منی
داغ علقمه می کشد مرا قبل از قتلگاه تو
بسم الله الرحمن الرحیم
روز عرفه...
شهادت مسلم...
دعام کنید...
کم به این جا سر خواهم زد.
نظر کن به دلم، مولا، که من شوریده و شیدایم...
یا ابالغوث ادرکنی...
دوستان التماس دعا دارم.
حقا که تو از سلاله ی فاطمه ای
با خنده ی خود به درد ما خاتمه ای
زیبا تر از این نام ندیدم به جهان
سید علی الحسینی الخامنه ای
بسم الله الرحمن الرحیم
قصدم از نوشتن این پست، فقط ثبت شدن اون تو یه جایی هستش و لا غیر
تنهایی رو از این به بعد دوست خواهم داشت،
دوست خواهم داشت،
دیگر کسی برایم مهم نیست،
الا خود،
قدم هایی رو برداشتم برای خود شناسی...
پروژه اول:
همه رو بایکوت کردم،
افرادی هم که سوارم شده بودن رو از کانتک هام تا آخر عمر حذف کردم،
از این به بعد افرادی برام مهم هستن که من براشون مهم ام
لا یکلف الله نفس الا وسع ها...
من احساس میکنم که این کار هام بیشتر به خودم ضربه میزنه تا...
همین دیگه، تموم شد...
اللهم عجل لولیک الفرج...