بسم الله الرحمن الرحیم
بی تکلف، میخوام یک قسمت دیگه از مطالب سید جان شهیدان اهل قلم را بنویسم.
از آوینی نوشتن و از آوینی گفتن سخت است، اما... در حد بضاعت و باشد از ما کاری هر چند کوچک در کمک به شناخت آن شهید...
" وقتی طبل جهاد در راه خدا نواخته میشود، دوران حکومت عشق آغاز میگردد، چرا که جز عشاق کسی حاضر به فداکاری و از جانگذشتگی نیست. دوران جهاد، دوران حکومت عشق است، اما در اینجا که مهبط عقل است، معلوم است که حکومت عشق نباید هم که چنان پایدار باشد. نمیشود مردم، مردم که همه عاشق نیستند. از زنها و کودکان و پیرزنها و چیرمردان که بگذریم، آن خیل عظیم اهل دنیا را بگو که از زندگی فقط همین جان یک جان را دارند و به آن مثل کنه به شکمبه گوسفند چسبیدهاند. تنها عشاق میتوانند که بر ترس از مرگ غلبه کنند و از دیگران، نباید هم انتظار داشت که از مرگ نترسند.
نگویید «دوران جنگ»، بگویید «دوران جهاد در راه خدا»... و خدا هم این جام بلا را به جز به بهترین بندگان خویش نمیبخشد. جام بلاست و به جز به «اهل بلا» نمیرسد؛ دیگران آن را شوکران میانگارند. پس دوران جهاد نمیتواند که طولانی باشد، اما دورانهای تمتع از حیات گاه آن همه طولانی است که اهل دنیا را نیز دلزده میکند.
آنگاه که طبل جنگ با دشمنان خدا نواخته میشود و اهل بلا درمیابند که نوبت آنان دررسیده است، اهل دنیا چون مارمولکهای بیابانی که از رعدوبرق میترسند، نالهکشان به هر سوراخی پناهنده میشوند. وقتی طبل جنگ برای خدا نواخته میشود، عشاق میدانند که نوبت آنان رسیده است... وقتی طبل جنگ برای خدا نوواخته میشود، در نزد اینان عقل و عشق دست از تقابل میکشند و عقل، عاشق میشود و عشق، عاقل؛ آنهمه عاقل که صاحب خویش را به سربازی و جانباز ی میکشاند. اما در نزد دیگران، ترس جان و سر، عقل را به جنونی مذموم میکشاند. و هر ننگی را میپذیرند تا بتوانند این خون تمتع از حیات را بمکند، مثل کنهای که به شکمبه گوسفند چسبیده است.
دوران جنگ، دوران تجلی عشق بود و دوران جلوهفروشی عشاق، و سرّ این سخن را جز آنان که به غیب ایمان دارند و مقصد سفر حیا ت را میدانند، درنمییابند."
بخشی از مقاله "ای بلبل عاشق، جز برای شقایقها مخوان!"- از جلد دوم کتاب آینه جادو